چیستی تقلید و چرایی تقلید از عالمان مجتهد
پرسش :
تقلید چیست و چرا باید از عالمان مجتهد تقلید نمود؟
پاسخ :
از دیدگاه اسلام هر علم و دانشی که در راه سعادت و خوشبختی مادی و معنوی انسان نقش داشته باشد با ارزش و دارای اهمیت است، خواه دانشی که سبب پیدایش رشد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی شود و یا دانشی که رشد دینی و معنوی را در پی داشته باشد. با این وجود در متون اسلام بیشتر به علومی پرداخته شده که شکل دهنده بنیاد و پایه اندیشه و فکر انسان است چرا که اندیشه پرورش یافته، جهان رشد و توسعه یافته ای می سازد و روشن است که فکر و اندیشه به هر گونه ای که شکل گرفته باشد در چگونگی مسایل روبنایی نقش دارد. از این رو اسلام در صدد ساختن اندیشه ها و جهان بینی هاست. اگر جان انسان دگرگون شود جهان نیز متحول خواهد شد. از نگاه اسلام دست یابی به بینش صحیح درباره خدا، انسان و جهان، از اولویت برخوردار است و در قرآن و روایات بر آن تأکید شده است.
دست یابی به علم و بینش صحیح نیاز به تلاش و کوشش فراوان دارد که گاه از آن به اجتهاد و یقین یاد می شود؛ از این رو ایمانی که برخاسته از اجتهاد و یقین باشد با ارزش بوده و می تواند در سرنوشت انسان نقش داشته باشد. ایمانی که برخاسته از تقلید کورکورانه باشد کارساز نیست و بدین جهت متکلمان مذاهب اسلامی معتقداند که بایستی هر مکلّفی به عقاید خویش از روی یقین و اجتهاد دست یابد و تقلید خود به خودی علم آور نیست. عبدالقاهر بغدادی می نویسد: «معتقد به حق، از کفر خارج است ولی تنها هنگامی استحقاق نام مؤمن خواهد داشت که نسبت به پیدایش جهان، توحید و نبوت براساس دلیل، شناخت پیدا کند».(1)
علم و یقین نسبت به دیدگاه های اعتقادی برای عموم افراد ممکن و بلکه لازم است و ایمان به آن باید از راه اجتهاد و یقین باشد و هر فرد عاقل و خردمندی می تواند به خدا، قیامت و نیاز به پیامبر یقین حاصل نماید، ولی دست یابی به مسایل فقهی و فرعی برای عموم مردم امکان عملی ندارد و گستردگی مسایل، و پراکندگی مردم در امور گوناگون راه اجتهاد و یقین را برای عموم دشوار می سازد. امروزه نیازهای مختلف جامعه بشری ایجاب می کند تا گروهی از مردم در پی تخصص در رشته خاصی از علوم باشند؛ برخی در علم پزشکی، برخی فلسفه، برخی حقوق و پاره ای در رشته های دیگر متخصص می شوند تا بتوانند مشکلات جامعه را برطرف سازند. همان طوری که نیازهای گوناگون وجود دارد و مردم به حسب نیاز به کارشناس هر فن رجوع می کنند، در مسایل فقهی و واجبات نیز باید گروهی اهل فن و خبره شوند تا مردم با مراجعه و عمل به دستورهای آنان دردهای روحی و دینی خویش را برطرف سازند، و تقلید چیزی جز این نیست. بنابراین تقلید در مسایل فرعی و احکام دینی جایز است و باید گروهی با تخصص و اجتهاد در مسایل به مقام کارشناسی برسند تا مردم برای رفع مشکلات دینی خویش به آنان رجوع نمایند.
البته این تقلید با تقلید از بیگانگان در مسایل فرهنگی و آداب و رسوم اجتماعی، تفاوت دارد، زیرا تقلید از بیگانه در مسایل فرهنگی و آداب اجتماعی موجب نابودی هویت ملی و مذهبی می گردد و از این رو باید هر مسلمانی افزون بر حفظ ایمان و اعتقاد، به رسوم ملی و فرهنگی خود پایبند بوده و فریفته بیگانگان نشود و کوشش نماید تا استقلال خود را در تمام ابعاد فرهنگی، اجتماعی، هنری و... نگهدارد. ولی توجه به این نکته الزامی است که این مطلب منافاتی با بهره گیری از دانش و فن آوری و عوامل پیشرفت اقتصادی آنان ندارد.
سیره و روش عقلا این است که در هر مسأله ای به اهل فن آن مراجعه می نمایند. و بارزترین علامت آن، وجود میلیون ها شغل فنی در جامعه انسانی می باشد. کسی که دستگاه گران قیمتی دارد، در صورت خرابی آن، هرگز خودش به تعمیر آن نمی پردازد بلکه آن را به متخصص آن دستگاه می سپارد. بنابراین چگونه ممکن است در مورد دین که سرنوشت دنیا و آخرت انسان به آن بستگی دارد، بی مبالاتی صورت گرفته و به متخصص آن مراجعه نشود و عنان دین رها گردد و یا دین به دست هرکس و ناکسی سپرده شود و این مانند این است که انسان رانندگی خودرو خویش را به دست افراد ناشی بدهد.
ب) آیه 122 سوره توبه، معروف به آیه نفر: (وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ)؛ و (هنگامی که رسول فرمان خروج برای جنگ دهد) نباید مؤمنان همگی بیرون روند (و رسول را تنها گذارند) پس چرا از هر طایفهای جمعی برای جنگ و گروهی نزد رسول برای آموختن علم دین مهیا نباشند تا قوم خود را چون به نزدشان بازگشتند بیم رسانند، باشد که (از نافرمانی خدا) حذر کنند.
انذار - بیم دادن - از وظایف و شؤون مجتهد است نه راوی. یعنی کسی قادر بر انذار می باشد که احکام الهی را از روی علم و یقین بداند و قادر بر تمییز واجب از مستحب باشد.(2)
این آیه بر وجوب حذر دلالت دارد.(3) برخی از علمای اهل سنت - بجز اهل حدیث - در ذیل این آیه فرموده اند: «فأَوجَبَ الله قَبولَ اًّنْذاراتِهِم وَ ذلکَ تَقْلیدٌ لَهُم»؛(4) خداوند پذیرش سخنان و انذار فقها را بر مردم واجب نموده است و این همان تقلید است.»
ج) آیه 43 سوره نحل: (... فاسئلوا أهْلَ الذِّکْرِ اًّنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)؛ اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.
دلالت این آیه بر وجوب تقلید، از آیه قبلی بیشتر است زیرا در این آیه وظیفه مقلد بیان شده است. ولی پرسش این است که اهل ذکر چه کسانی هستند؟ در این باره دیدگاهها مختلف است:
1- «أهْلُ الذِّکْرِ أَهْلُ العِلْمِ وَ الْقُرآنِ مِنَ الْعُلَمأَ کَما نَصَّ عَلَیْهَ جَماعَ»؛(5) اهل ذکر همان عالمان اهل علم و قرآن می باشند و جماعتی بر این مطلب تصریح نموده اند.
2- ابن قیم جوزی می گوید: «اًّنَّ المَقْصُودَ مِنَ أهلِ الذِّکْرِ هُمْ أهْلُ القُرآنِ وَ الْحَدیثِ»؛(6) اهل ذکر مفسران و محدثان می باشند.
3- ابن حزم می گوید: «أهْلُ الذِّکرِ هُمْ رَواُْ السُّنَنِ عَن النَّبی (صلّی الله علیه و آله) والعلمأُ بِأحْکامِ القُرآنِ»؛(7) اهل ذکر، راویان حدیث پیامبر(صلّی الله علیه و آله) و عالمان به احکام قرآن می باشند.
4- آیه 59 سوره نسا: (قُلْ أَطیعُوا الله وَ أَطیعُوا الرَّسولَ و أُولی الأمرِ مِنْکُمْ)؛ از خدا و از پیامبر(صلّی الله علیه و آله) و اولوالامر اطاعت نمایید.
برخی از دانشمندان اهل سنت، این آیه را دلیل وجوب تقلید شمرده و در توضیح آن نوشته اند: «قدْ أمَرَ الله تَعالی بِطاعَتِهِ و طاعَة رَسولِهِ وَ أُولی الأمرِ وَ هُمْ العُلَمأُ أو العُلمأُ و الأمرأُ. و طاعَتُهُم تَقْلیدُهُم فیما یَفْتُونَ بِهِ فَاًّنَّه لو لا التَّقْلیْدُ لَمْ یَکُنْ هُناکَ طاعَة تَخْتَصَّ بِهِمْ»؛(8) خداوند دستور داده است که از وی و رسولش و ولی امر که از علما و یا امرا می باشند، اطاعت شود. اطاعت صاحبان امر، تقلید از آنها و عمل به فتاوای آنان می باشد زیرا اگر تقلید نباشد اطاعتی در کار نیست.
5- روایتی از امام حسن عسکری(علیه السلام): «فَأمّا مَن کانَ مِنَ الْفُقَهأِ صائِناً لِنَفْسِهِ، حافِظاً لِدیْنِهِ مُخالِفاً علی هَواهُ، مُطیعاً لاِ مْرِ مَولاهُ فَلِلْعوامِ أَنْ یُقلِّدوهُ»؛(9) بر عوام واجب است که از فقهایی که بر نفسشان مسلط بوده، از دینشان حفاظت نموده و مخالف هوا و هوسشان و مطیع ولی امر و امامشان می باشند، تقلید نمایند.
نکته: در لزوم مراجعه افراد جامعه در امور دینی به فقها، جای شبهه نیست و تمام مذاهب اسلامی، به طور اجمال آن را پذیرفته اند و این سیره از صدر اسلام تاکنون جاری بوده است.
صحابه جهت رفع شبهاتشان به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) مراجعه می کردند و پس از آن حضرت، در مسایل جدید از همدیگر نظر خواهی می نمودند و بسیاری از صحابه و تابعین فتوا می دادند. پس از عصر صحابه و تابعان، فقها بر کرسی فتوا تکیه زدند و محل رجوع مردم قرار گرفتند. اما آنچه که قابل توجه می باشد و برخی از مذاهب اهل سنت همانند اهل حدیث به شدت از آن دفاع می کنند و دیدگاه مذهب تشیع نیز بر آن استوار می باشد، این است که تقلید باید از فقهای زنده باشد و تقلید از اموات جایز نیست و این مطلب مستند به دلایل زیر است:
دلیل نخست) سیره عقلا؛ خردمندان برای برطرف کردن نیازهای خود به متخصصان زنده رجوع می کنند.
دلیل دوم) آیه نَفْر؛ خطاب این آیه شامل زندگان است زیرا مرده قدرت بیان احکام و انذار ندارد.
دلیل سوم) سؤال از اهل ذکر؛ این نیز فقط شامل فقهای زنده می شود، زیرا از مرده ها نمی شود چیزی پرسید.
دلیل چهارم) آیه اولی الامر؛ گفته شد که اطاعت از صاحبان امر یعنی تقلید از ولی امر که شامل زنده ها می باشد، زیرا از حاکمان و امرای در گذشته اطاعت واجب نیست.
پینوشتها:
[1]. اصول الدین، بغدادی، ج1، ص 252. برای آگاهی بیشتر در این باره به کتاب های اقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، شیخ طوسی و حصون الحمدیه مراجعه شود.
[2]. انوارالاصول، ناصر مکارم شیرازی، ج 3، ص 665.
[3]. معالم الاصول، ص 189.
[4]. مقلدون و الائمْ الاربعه، سعید معشاشه، ص 109.
[5]. انوار الاصول، ناصر مکارم شیرازی، ج 3، ص 666.
[6]. اعلام الموقعین، ابن قیم، ج 2، ص 164.
[7]. احکام فی اصول الاحکام، ابن حزم، ص 838.
[8]. مقلدون و الائمْ الاربعْ، سعید معشاشه، ص 99.
[9]. وسایل الشیعه، حرعاملی، ج 27، ص 131، باب 10، صفات قاضی، ح 20، شماره 33401.
منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از دیدگاه اسلام هر علم و دانشی که در راه سعادت و خوشبختی مادی و معنوی انسان نقش داشته باشد با ارزش و دارای اهمیت است، خواه دانشی که سبب پیدایش رشد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی شود و یا دانشی که رشد دینی و معنوی را در پی داشته باشد. با این وجود در متون اسلام بیشتر به علومی پرداخته شده که شکل دهنده بنیاد و پایه اندیشه و فکر انسان است چرا که اندیشه پرورش یافته، جهان رشد و توسعه یافته ای می سازد و روشن است که فکر و اندیشه به هر گونه ای که شکل گرفته باشد در چگونگی مسایل روبنایی نقش دارد. از این رو اسلام در صدد ساختن اندیشه ها و جهان بینی هاست. اگر جان انسان دگرگون شود جهان نیز متحول خواهد شد. از نگاه اسلام دست یابی به بینش صحیح درباره خدا، انسان و جهان، از اولویت برخوردار است و در قرآن و روایات بر آن تأکید شده است.
دست یابی به علم و بینش صحیح نیاز به تلاش و کوشش فراوان دارد که گاه از آن به اجتهاد و یقین یاد می شود؛ از این رو ایمانی که برخاسته از اجتهاد و یقین باشد با ارزش بوده و می تواند در سرنوشت انسان نقش داشته باشد. ایمانی که برخاسته از تقلید کورکورانه باشد کارساز نیست و بدین جهت متکلمان مذاهب اسلامی معتقداند که بایستی هر مکلّفی به عقاید خویش از روی یقین و اجتهاد دست یابد و تقلید خود به خودی علم آور نیست. عبدالقاهر بغدادی می نویسد: «معتقد به حق، از کفر خارج است ولی تنها هنگامی استحقاق نام مؤمن خواهد داشت که نسبت به پیدایش جهان، توحید و نبوت براساس دلیل، شناخت پیدا کند».(1)
علم و یقین نسبت به دیدگاه های اعتقادی برای عموم افراد ممکن و بلکه لازم است و ایمان به آن باید از راه اجتهاد و یقین باشد و هر فرد عاقل و خردمندی می تواند به خدا، قیامت و نیاز به پیامبر یقین حاصل نماید، ولی دست یابی به مسایل فقهی و فرعی برای عموم مردم امکان عملی ندارد و گستردگی مسایل، و پراکندگی مردم در امور گوناگون راه اجتهاد و یقین را برای عموم دشوار می سازد. امروزه نیازهای مختلف جامعه بشری ایجاب می کند تا گروهی از مردم در پی تخصص در رشته خاصی از علوم باشند؛ برخی در علم پزشکی، برخی فلسفه، برخی حقوق و پاره ای در رشته های دیگر متخصص می شوند تا بتوانند مشکلات جامعه را برطرف سازند. همان طوری که نیازهای گوناگون وجود دارد و مردم به حسب نیاز به کارشناس هر فن رجوع می کنند، در مسایل فقهی و واجبات نیز باید گروهی اهل فن و خبره شوند تا مردم با مراجعه و عمل به دستورهای آنان دردهای روحی و دینی خویش را برطرف سازند، و تقلید چیزی جز این نیست. بنابراین تقلید در مسایل فرعی و احکام دینی جایز است و باید گروهی با تخصص و اجتهاد در مسایل به مقام کارشناسی برسند تا مردم برای رفع مشکلات دینی خویش به آنان رجوع نمایند.
البته این تقلید با تقلید از بیگانگان در مسایل فرهنگی و آداب و رسوم اجتماعی، تفاوت دارد، زیرا تقلید از بیگانه در مسایل فرهنگی و آداب اجتماعی موجب نابودی هویت ملی و مذهبی می گردد و از این رو باید هر مسلمانی افزون بر حفظ ایمان و اعتقاد، به رسوم ملی و فرهنگی خود پایبند بوده و فریفته بیگانگان نشود و کوشش نماید تا استقلال خود را در تمام ابعاد فرهنگی، اجتماعی، هنری و... نگهدارد. ولی توجه به این نکته الزامی است که این مطلب منافاتی با بهره گیری از دانش و فن آوری و عوامل پیشرفت اقتصادی آنان ندارد.
ادله جواز تقلید
الف) سیره و روش عقلا؛ مهم ترین دلیل تقلید از فقها سیره و روش عقلا در طول تاریخ می باشد. در ادبیات فارسی، این سیره در ضرب المثلی گنجانده شده است که «پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است.»
سیره و روش عقلا این است که در هر مسأله ای به اهل فن آن مراجعه می نمایند. و بارزترین علامت آن، وجود میلیون ها شغل فنی در جامعه انسانی می باشد. کسی که دستگاه گران قیمتی دارد، در صورت خرابی آن، هرگز خودش به تعمیر آن نمی پردازد بلکه آن را به متخصص آن دستگاه می سپارد. بنابراین چگونه ممکن است در مورد دین که سرنوشت دنیا و آخرت انسان به آن بستگی دارد، بی مبالاتی صورت گرفته و به متخصص آن مراجعه نشود و عنان دین رها گردد و یا دین به دست هرکس و ناکسی سپرده شود و این مانند این است که انسان رانندگی خودرو خویش را به دست افراد ناشی بدهد.
ب) آیه 122 سوره توبه، معروف به آیه نفر: (وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ)؛ و (هنگامی که رسول فرمان خروج برای جنگ دهد) نباید مؤمنان همگی بیرون روند (و رسول را تنها گذارند) پس چرا از هر طایفهای جمعی برای جنگ و گروهی نزد رسول برای آموختن علم دین مهیا نباشند تا قوم خود را چون به نزدشان بازگشتند بیم رسانند، باشد که (از نافرمانی خدا) حذر کنند.
انذار - بیم دادن - از وظایف و شؤون مجتهد است نه راوی. یعنی کسی قادر بر انذار می باشد که احکام الهی را از روی علم و یقین بداند و قادر بر تمییز واجب از مستحب باشد.(2)
این آیه بر وجوب حذر دلالت دارد.(3) برخی از علمای اهل سنت - بجز اهل حدیث - در ذیل این آیه فرموده اند: «فأَوجَبَ الله قَبولَ اًّنْذاراتِهِم وَ ذلکَ تَقْلیدٌ لَهُم»؛(4) خداوند پذیرش سخنان و انذار فقها را بر مردم واجب نموده است و این همان تقلید است.»
ج) آیه 43 سوره نحل: (... فاسئلوا أهْلَ الذِّکْرِ اًّنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)؛ اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.
دلالت این آیه بر وجوب تقلید، از آیه قبلی بیشتر است زیرا در این آیه وظیفه مقلد بیان شده است. ولی پرسش این است که اهل ذکر چه کسانی هستند؟ در این باره دیدگاهها مختلف است:
1- «أهْلُ الذِّکْرِ أَهْلُ العِلْمِ وَ الْقُرآنِ مِنَ الْعُلَمأَ کَما نَصَّ عَلَیْهَ جَماعَ»؛(5) اهل ذکر همان عالمان اهل علم و قرآن می باشند و جماعتی بر این مطلب تصریح نموده اند.
2- ابن قیم جوزی می گوید: «اًّنَّ المَقْصُودَ مِنَ أهلِ الذِّکْرِ هُمْ أهْلُ القُرآنِ وَ الْحَدیثِ»؛(6) اهل ذکر مفسران و محدثان می باشند.
3- ابن حزم می گوید: «أهْلُ الذِّکرِ هُمْ رَواُْ السُّنَنِ عَن النَّبی (صلّی الله علیه و آله) والعلمأُ بِأحْکامِ القُرآنِ»؛(7) اهل ذکر، راویان حدیث پیامبر(صلّی الله علیه و آله) و عالمان به احکام قرآن می باشند.
4- آیه 59 سوره نسا: (قُلْ أَطیعُوا الله وَ أَطیعُوا الرَّسولَ و أُولی الأمرِ مِنْکُمْ)؛ از خدا و از پیامبر(صلّی الله علیه و آله) و اولوالامر اطاعت نمایید.
برخی از دانشمندان اهل سنت، این آیه را دلیل وجوب تقلید شمرده و در توضیح آن نوشته اند: «قدْ أمَرَ الله تَعالی بِطاعَتِهِ و طاعَة رَسولِهِ وَ أُولی الأمرِ وَ هُمْ العُلَمأُ أو العُلمأُ و الأمرأُ. و طاعَتُهُم تَقْلیدُهُم فیما یَفْتُونَ بِهِ فَاًّنَّه لو لا التَّقْلیْدُ لَمْ یَکُنْ هُناکَ طاعَة تَخْتَصَّ بِهِمْ»؛(8) خداوند دستور داده است که از وی و رسولش و ولی امر که از علما و یا امرا می باشند، اطاعت شود. اطاعت صاحبان امر، تقلید از آنها و عمل به فتاوای آنان می باشد زیرا اگر تقلید نباشد اطاعتی در کار نیست.
5- روایتی از امام حسن عسکری(علیه السلام): «فَأمّا مَن کانَ مِنَ الْفُقَهأِ صائِناً لِنَفْسِهِ، حافِظاً لِدیْنِهِ مُخالِفاً علی هَواهُ، مُطیعاً لاِ مْرِ مَولاهُ فَلِلْعوامِ أَنْ یُقلِّدوهُ»؛(9) بر عوام واجب است که از فقهایی که بر نفسشان مسلط بوده، از دینشان حفاظت نموده و مخالف هوا و هوسشان و مطیع ولی امر و امامشان می باشند، تقلید نمایند.
نکته: در لزوم مراجعه افراد جامعه در امور دینی به فقها، جای شبهه نیست و تمام مذاهب اسلامی، به طور اجمال آن را پذیرفته اند و این سیره از صدر اسلام تاکنون جاری بوده است.
صحابه جهت رفع شبهاتشان به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) مراجعه می کردند و پس از آن حضرت، در مسایل جدید از همدیگر نظر خواهی می نمودند و بسیاری از صحابه و تابعین فتوا می دادند. پس از عصر صحابه و تابعان، فقها بر کرسی فتوا تکیه زدند و محل رجوع مردم قرار گرفتند. اما آنچه که قابل توجه می باشد و برخی از مذاهب اهل سنت همانند اهل حدیث به شدت از آن دفاع می کنند و دیدگاه مذهب تشیع نیز بر آن استوار می باشد، این است که تقلید باید از فقهای زنده باشد و تقلید از اموات جایز نیست و این مطلب مستند به دلایل زیر است:
دلیل نخست) سیره عقلا؛ خردمندان برای برطرف کردن نیازهای خود به متخصصان زنده رجوع می کنند.
دلیل دوم) آیه نَفْر؛ خطاب این آیه شامل زندگان است زیرا مرده قدرت بیان احکام و انذار ندارد.
دلیل سوم) سؤال از اهل ذکر؛ این نیز فقط شامل فقهای زنده می شود، زیرا از مرده ها نمی شود چیزی پرسید.
دلیل چهارم) آیه اولی الامر؛ گفته شد که اطاعت از صاحبان امر یعنی تقلید از ولی امر که شامل زنده ها می باشد، زیرا از حاکمان و امرای در گذشته اطاعت واجب نیست.
پینوشتها:
[1]. اصول الدین، بغدادی، ج1، ص 252. برای آگاهی بیشتر در این باره به کتاب های اقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، شیخ طوسی و حصون الحمدیه مراجعه شود.
[2]. انوارالاصول، ناصر مکارم شیرازی، ج 3، ص 665.
[3]. معالم الاصول، ص 189.
[4]. مقلدون و الائمْ الاربعه، سعید معشاشه، ص 109.
[5]. انوار الاصول، ناصر مکارم شیرازی، ج 3، ص 666.
[6]. اعلام الموقعین، ابن قیم، ج 2، ص 164.
[7]. احکام فی اصول الاحکام، ابن حزم، ص 838.
[8]. مقلدون و الائمْ الاربعْ، سعید معشاشه، ص 99.
[9]. وسایل الشیعه، حرعاملی، ج 27، ص 131، باب 10، صفات قاضی، ح 20، شماره 33401.
منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}